Scientology is bad. m'kay?
Saturday, March 18, 2006 5:37 AM
بعد از سر و صداهايي که سر اپيزود «Trapped in the Closet» در زمان پخشش بوجود اومد، جديدا دعواها باز بالا گرفته. Isaac Hayes (صداي شف) از ادامه همکاري با تيم خودداري کرد، تام کروز با تهديد اينکه در تبليغات ماموريت غيرممکن ۳ شرکت نميکنه، شرکت وياکام (که هم مالک پارامونت و هم مالک کامدي سنترال هست) مجبور کرده که از دوباره پخش شدن اين قسمت جلوگيري کنه.

ولي واقعا ساينتالاجي (Scientology) چيه؟ من ديروز چند ساعت دربارش مطالعه کردم. خلاصه نتايج اينه:

ال. ران هابارد نويسنده داستانهاي علمي تخيلي اين کالت، مذهب، مکتب روانشناسي يا هر چيزي که اسمشو بشه گذاشت بوجود آورده. اول اين نکته رو بگم که گفته ميشه اون در اون سالهايي که اين مکتب رو بوجود آورد به شدت به مصرف مواد مخدر روي آورده بود.
در آلمان ساينتالاجي فقط تحت عنوان «بنگاه تجاري» اجازه فعاليت داره، اما در آمريکا به عنوان مذهب شناخته شده.
نکته جالب اينه که ساينتالاجي مراکز (کليسا) مخصوصي در هاليوود، پاريس و بقيه مراکز رفت و آمد سلبريتيها براي جذب افراد مشهور به اين کالت داره و افرادي مثل تام کروز يا جان تراولتا از اين راه جذب شدن.

اما حرف حساب اين کالت چيه.

ساينتالاجي ميگه که هر موجود داراي شعوري، از بدن و روح تشکيل شده. اونا به روح ميگن تتان (Thetan) و همه خلاقيت و ويژگيهاي رفتاري موجودات از همون تتان هست. در اين مذهب تعداد روح ها اون طور که در مذاهب ديگه گفته ميشه نامحدود نيست. تعداد محدودي تتان وجود داره و تتان بعد از مرگ صاحبش، در بدن ديگه اي حلول ميکنه. بنابراين reincarnation يکي از مباحث اصلي اين مذهب هست.
ساينتالاجي ميگه که اين تتانها از ميلياردها سال پيش وجود داشتند و سختي ها و مصائب فوق العاده سختي را تجربه کردند. دليل نا آرامي و تنشي که در ما انسانها وجود داره هم همين هست. در واقع اضطراب ناراحتي و افسردگي ما، به خاطر رنجهايي هست که تتان ما در طول ميلياردها سال زندگي در بدنهاي مختلف (و نه لزوما بدن انسان، بلکه موجوداتي از منظومه هاي ديگر) تحمل کرده.

ساينتالاجي دستگاهي به اسم اي-متر داره که با اون واکنش تتان به خاطرات بد گذشته رو ميسنجه. دستگاه به اين صورت کار ميکنه که يک برق فشار ضعيف از بدن عبور داده ميشه و با ياد آوري خاطرات خوب و بد، تغيير در جريان اندازه گيري ميشه.

نکته مهم اين هست که يک کسي که به ساينتالاجي مي پيونده، همون ابتدا از همه آموزه ها بهره مند نميشه بلکه بايد مراحل رو قدم به قدم طي کنه و در هر قدم حقايق بيشتري براش افشا ميشه. آموزه هاي مراتب بالا، فوق سري هستند و به هيچ عنوان در اختيار ديگران قرار نميگيرند و حتي به صورت چاپ شده موجود نيستند.

آنچه که در ساوثپارک نمايش داده ميشه، داستان زينو (Xenu) هست و براي اينکه به مرحله اي در ساينتالاجي رسيد که اين حقيق براش افشا بشه بايد سالها آموزش ديد و پول خرج کرد تا به مرحله OT۳ که يکي از درجات بالاي ساينتلاجي هست رسيد.
داستان زينو به عقيده ال. ران هابارد يکي از سخت ترين مصائبي هست که بر سر تتانها اومده.
زينو که بر فدراسيوني از منظومه ها حکومت ميکرده، بعد از اينکه جمعيت جهان بسيار زياد ميشه، جمعيت اضافي از کرات مختلف رو جمع و منجمد ميکنه. بعد اونها رو با سفينه اي به زمين ميفرسته و در کوه هاي آتشفشان ميريزه. به اين ترتيب موجودات فضايي ميميرن و تتان هاي اونها از بدنشون خارج ميشه و قصد بازگشت به کرات اصليشونو داره. زينو با دستگاهي که داشته اين تتانها رو جمع ميکنه و به مدت ۳۶ روز در جايي که بسيار شبيه سينماهاي ما هست، با فيلمهاي ۳ بعدي تحت شستشوي مغزي قرار ميده.
ال ران هابارد اعتقاد داره که شکل فعلي دکوراسيون داخلي سينماها در واقع يک recollection پسماند خاطراتي هست که در تتانها از اين واقعه بر جا مونده.
در اين شستشوي مغزي ۳۶ روزه، به تتانها القا شد که همه ي آنها مثل هم هستند و هيچ تفاوتي با هم ندارند، متعلق به زمين هستند، و خدا، شيطان، مسيح، محمد، مصلوب شدن مسيح، و ... در ذهن آنها implant شد.
بعد از اين شسشتوي مغزي، تتانها رها شدند و در بدن انسانها (که آن زمان به شکل موجودات غيرمتمدن بودند) بودند حلول کردند و تمدن انسان از آن زمان شکل گرفت.

علاوه بر داستان زينو، هابارد ماجراها، شستشو هاي مغزي و تزريق خاطات غيرواقعي ديگري که روح ما از آن آزرده شده ذکر ميکند که در اينجا مينويد ببينيد.

ساينتالاجي ادعا ميکنه تنها راهي که براي رهايي از ناآرامي تتانها و در نتيجه ناآرامي و افسردگي انسان وجود داره آمروزه هاي اين مذهب هست.

ساينتالاجي ادعا دارد که منافاتي با ساير اديان ندارد و مثل يک مکمل عمل ميکند، اما همونطور که گفتم اعتقاد به اينکه ميسح، محمد، خدا و ... واقعيت ندارند و فقط تصاوير القا شده به تتان ها هستند اين ادعا رو زير سوال ميبره.

واقعيت اينست که آنچه تري پارکر و مت استون از اين کالت نشان دادند و زير اون نوشته بود
This is what scientologists actually believe!
درست بود و مربوط به داستان زينو بود و اتفاقا از نظر جزييات هم با آنچه ساينتالاجيست ها ادعا ميکنند مطابقت داشت.

جوابي که مت و تري بعد از جلوگيري از پخش مجدد اين اپيزود به ساينتالاجيست ها دادن واقعا باحال بود:


So, Scientology, you may have won this battle, but the million-year war for earth has just begun! Temporarily anozinizing our episode will not stop us from keeping Thetans forever trapped in your pitiful man-bodies. Curses and drat! You have obstructed us for now, but your feeble bit to save humanity will fail! Hail Xenu!!!

-- Trey Parker and Matt Stone, servants of the dark lord Xenu
Permalink   


Tuesday, March 14, 2006 7:07 AM
... one would have to be deaf and blind not see and hear the subtext in the US statements. For example, to believe that this is about stopping nuclear proliferation in abstract is close to believing in the tooth fairy and Santa Claus. This is not about nukes. It is a grudge fight against Iran.
[Asia Times]
Permalink   

توصیه کتاب
Sunday, March 12, 2006 10:56 AM
کتاب خوانی در تعطيلات نوروز بسيار لذت بخش خواهدبود. 2 کتاب خیلی خوب که جدیدا خوندم توصیه میکنم:

کد داوینچی (فقط با ترجمه حسين و سميه! (فاميليشون يادم رفته!) )
اين ترجمه به همراه پانوشت هاي مفصلش کار ارزشمندي هست.
کتاب فوق العاده جذاب هست و اگر خستگي مانع نمي شد، فکر نکنم کسي حاضر بود بعد از شروع کتاب، تا قبل از رسيدن به آخر کتاب آنرا زمين بگذارد.
مشکلي که موقع خوندن اين کتاب داشتم آگاهي از ساخته شدن فيلمش و بازيگرانش بود. در تمام مدت خواندن داستان، اين موضوع که رابرت لنگدان همان تام هنکس هست و سوفي نوو کسي جز اودري توتو نيست هيچ وقت از ذهنم خارج نشد و اين، لذت تصويرسازي ذهني که يکي از امتيازات کتابخواني به فيلمبيني هست از من گرفت.

دوميش:
برج نوشته جي جي بالارد - نشر چشمه
بر خلاف اولي که کتاب تقريبا جديدي هست، برج در سال ۱۹۷۵ نوشته شده. داستان، فضاي مرموز و شخصيتهاي عجيبي داره که فکر ميکنم نمونه اش را در جاي ديگري نديده باشيد اما در خيلي جاها حس ميکنيد که اين ماجراهاي غريب را قبلا در زندگي خود تجربه کرده ايد.
Permalink   


Saturday, March 11, 2006 12:55 AM
2 تا tagline باحال دیدم گفتم اینجا بنویسم:

Why does a dog wag its tail? Because a dog is smarter than its tail. If the tail were smarter, the tail would wag the dog. [+]

Is she crazy in love, or just crazy? [+]
Permalink   


Monday, March 06, 2006 11:59 AM
Strange! Zarathustra knoweth little about woman, and yet he is right about them! Doth this happen, because with women nothing is impossible?
And now accept a little truth by way of thanks! I am old enough for it!
Swaddle it up and hold its mouth: otherwise it will scream too loudly, the little truth."
"Give me, woman, thy little truth!" said I. And thus spake the old woman:
"Thou goest to women? Do not forget thy whip!"
Thus spake Zarathustra.
[Old and Young Women]
Permalink   


Wednesday, March 01, 2006 11:58 AM
"I don't believe in any of Earth's monotheistic religions, but I do believe that one can construct an intriguing scientific definition of God, once you accept the fact that there are approximately 100 billion stars in our galaxy alone, that each star is a life-giving sun and that there are approximately 100 billion galaxies in just the visible universe. Given a planet in a stable orbit, not too hot and not too cold, and given a few billion years of chance chemical reactions created by the interaction of a sun's energy on the planet's chemicals, it's fairly certain that life in one form or another will eventually emerge. It's reasonable to assume that there must be, in fact, countless billions of such planets where biological life has arisen, and the odds of some proportion of such life developing intelligence are high. Now, the sun is by no means an old star, and its planets are mere children in cosmic age, so it seems likely that there are billions of planets in the universe not only where intelligent life is on a lower scale than man but other billions where it is approximately equal and others still where it is hundreds of thousands of millions of years in advance of us. When you think of the giant technological strides that man has made in a few millennia -- less than a microsecond in the chronology of the universe -- can you imagine the evolutionary development that much older life forms have taken? They may have progressed from biological species, which are fragile shells for the mind at best, into immortal machine entities -- and then, over innumerable eons, they could emerge from the chrysalis of matter transformed into beings of pure energy and spirit. Their potentialities would be limitless and their intelligence ungraspable by humans." --Stanley Kubrick
Permalink   

لینکها:
صفحه اول وبلاگ    بالاترین

لینکدونی:

وبلاگها:

جدیدترین پستها:
از وقتی که دور از خانواده زندگی میکنم به آشپزی و د...     ّFloor Exercise     یکی از چیزهای مورد علاقه ی آدمهای علاقمند به متافی...     Cognitive Dissonance     گوش کنیدمتنش     David Frost: Are you really saying the President c...     چرا از مرگ ندا بیشتر اندوهگین می شویم؟     Hometown GloryRound my hometownOoh the people I’ve...     ENEMY: I don't have to ask. You brought them here....     finger quote    

آرشیو:
May 2005     June 2005     July 2005     August 2005     November 2005     February 2006     March 2006     April 2006     May 2006     June 2006     July 2006     August 2006     September 2006     October 2006     November 2006     December 2006     January 2007     February 2007     March 2007     April 2007     May 2007     June 2007     July 2007     August 2007     September 2007     October 2007     January 2008     February 2008     March 2008     April 2008     July 2008     August 2008     September 2008     October 2008     November 2008     January 2009     April 2009     May 2009     June 2009     November 2009     February 2010     October 2010     May 2012     July 2012     Current Posts