Friday, February 23, 2007 3:02 PM
میتی کومان: بزرگترین مصلح تاریخ
Permalink   


Monday, February 19, 2007 10:27 PM
۱- این جمله توسط چه کسی و خطاب به چه کسی بیان شده است و پس از آن چه اتفاقی افتاد: «نمی دانستم گریه ای هستی.»

الف: رت باتلر - اسکارلت اوهارا - لب گرفتند
ب: امیر قلعه نویی - محمد مایلی کهن - قلعه نویی شانه مایلی کهن را ماچ کرد
ج: امام خمینی - هاشمی رفسنجانی - امام خمینی هاشمی را بغل کرد
د: امین حیایی - محمدرضا گلزار - چراغها را خاموش کردند (در فیلم کما)


۲- این جملات در دادگاه چه کسی و توسط چه کسی بیان شده است؟
«من دایی هستم. همه به من میگن دایی [...] تو نونوایی به من میگن دایی. اهل محل هم بهم میگن دایی [...] »

الف: در دادگاه محاکمه صدام حسین - دایی صدام حسین
ب: در دادگاه محاکمه خسرو گلسرخی - دایی خسرو گلسرخی
ج: در دادگاه اوس محمود - دایی مریم
د: در دادگاه کرباسچی - علی دایی
Permalink   


Sunday, February 18, 2007 9:26 PM
این خاک سفله پرور نیست... مادرت ولی فکر کنم چنین بوده.
Permalink   

classic quote
12:22 PM
من عاشق این دیا(یا پنتا؟)لوگ هستم:

Cartman: Don't call me fat, you fucking jew!
Mr. Garrison: Eric, did you just say the F-word?
Cartman: Jew?
Kyle: No, he's talking about "fuck". You can't say "fuck" in school, you fucking fat-ass!
Cartman: Why the fuck not?
Mr. Garrison: Eric!
Stan: Dude, you just said "fuck" again!
Mr. Garrison: Stanley!
Kenny: Fuck!
Mr. Garrison: Kenny!
Cartman: What's the big deal? It doesn't hurt anybody. Fuck-fuckety-fuck-fuck-fuck.
Mr. Garrison: How would you like to go see the school councelor?
Cartman: How would you like to suck my balls?
Mr. Garrison: What did you say?
Cartman: I'm sorry, I'm sorry. Actually, what I said was... [picks up a megaphone] HOW WOULD YOU LIKE TO SUCK MY BALLS?
Permalink   


Friday, February 16, 2007 12:58 PM
از بچگی بدجنس بودم. وقتی معلمی همکلاسی را کتک میزد کنترل خنده ام به شدت دشوار بود.
Permalink   


12:37 PM
ای کاش منم عاشق هرکی میشدم مثل استن هر وقت میدیدمش بالا میوردم روش. خیلی رومانتیکه.
Permalink   


12:34 PM
میدونید از چیه دنیای اینترنتی خوشم میاد؟ اینکه راحت میشه توش مرد. الان ۳ ماهه ایمیلمو چک نکردم و ۴ ماه هست مسنجرمو اجرا نکردم.
راستی این سایت ما رو انگار چلچراغ معرفی کرده. البته خودم ندیدم یکی بهم گفت چون من پول واسه این مجله های سوسولی نمیدم حتی اگر عکس خودم را بزرگ صفحه اولش بزند!
Permalink   


Monday, February 12, 2007 2:16 PM
این دختره هست «الهام حمیدی» که توی خیلی دور خیلی نزدیک بود و الان هم توی این سریال لبه تیغ هست، قیافه ش خیلی ناز و معصوم هست. خوشم میاد ازش.
Permalink   


Friday, February 09, 2007 1:17 PM
یک چیزی چند وقت پیش میهواستم بگم یادم رفت..الان میگم:
من ترجیح میدم برم اوین تا اینکه با چند تا پیرزن همسفر بشم.

این سیستم دفاعی تور-ام۱ که ایران جدیدا از روسیه تحویل گرفته عجب چیز باحالی است. دیروز اخبار صحنه هایی از کارش را نشان داد. رادارش در یک لحظه می تونه ۴۸ هدف را پیدا و ۱۰ تاشونو دنبال کنه و از این بین با ۸ موشکی که داره ۸ تاشونو مورد هدف قرار بده که با احتمال بالایی اصابت میکنه.

در صحنه هایی که تلوزیون نشون میداد اول موشکه در حالتی که افقی بود پرت میشد بالا بعد یک دفعه با سرعت عجیبی به سمت هدف حرکت میکرد.

دو نکته هم از ویکی گردی:
یکی این حرفهای شاه درباره زنان که به فالاچی گفته:
Women are important in a man’s life only if they’re beautiful and charming and keep their femininity and ... this business of feminism, for instance. What do these feminists want? What do you want? You say equality. Oh! I don’t want to seem rude, but.. you’re equal in the eyes of the law but not, excuse my saying so, in ability ... You've never produced a Michelangelo or a Bach. You've never even produced a great chef. And if you talk to me about opportunity, all I can say is, Are you joking? Have you ever lacked the opportunity to give history a great chef? You've produced nothing great, nothing! … You're schemers, you are evil. All of you.

هه هه.. آی دابل دت.

یک چیزی هم اینجا خوندم:
نوشته که روابط ایران و عراق قبل از انقلاب بد بود تا اینکه در سال ۱۹۷۸ نیروهای اطلاعاتی ایران صدام رو از یک کودتا که قرار بود بشه و یک حکومت طرفدار شوروی روی کار بیاره خبردار کردن.
فکر کن عجب نیروهای اطلاعاتی خفنی که از خود عراقیا بیشتر خبر داشتن از وضعشون.
Permalink   


Tuesday, February 06, 2007 2:52 PM
شبکه چهار یک مستند درباره انقلاب نشون میداد به اسم «تپش تاریخ».
البته من از وسطاش دیدم و فیلم چند قسمت شده و روزای دیگه هم بقیه اش پخش میشه (حدود ساعت ۷ فکر کنم)

نیروهای ضد شورش اون موقع در مقایسه با الان خیلی آماتور بودن. ملت هر کاری میخواستن میکردن. کلی از جاهای شهر رو به آتیش کشیدن. البته نریتور میگفت ساواکی ها این کارو کردن که بهانه برای سرکوب به وجود بیاد.
چند تا ماشین نظامی که اومد هر خری که اونجا بود پرید تو دانشگاه تهران بعد هم خود ملت درشو بستن. اصلا کسی نبود که کارت دانشجویی بخواد ازشون!
یک جاش که جالب بود سخنرانی شاه بود بعد از وقایع ۱۷ شهریور. همون سخنرانی معروفی که توش گفت صدای انقلاب شما را شنیدم. از روی متن می خواند و اصلا روی چیزی که می خواند تسلط نداشت انگار که کسی برایش نوشته و قبلا حتی یکبار متن را نخوانده. مثلا چند مورد ویرگول ها را نادیده گرفت.
Permalink   


Saturday, February 03, 2007 1:43 PM
تبلیغ کتابهای گاج رو دیدید که میگه به جای اینکه چند کتاب را یکبار بخوانید کتابهای گاج را چند بار بخوانید. فیلم دیدن من هم اینطوریه دقیقا. یعنی یک فیلم رو انقدر میبینم که نکات کوچیکیش که قبلا توجه مو جلب نکرده یا زود یادم رفته تو ذهنم بمونه. به نظرم فیلمهای خوب مثل مطالب مینیمالیستی هستن که زود زود از جلو چشم رد میشن و ممکنه با اینکه ارزش داشتن ولی چون فرصت اینکه روشون صبر و فکر کنی نداشتی از کفت برن و برای همین تکرار لازمه.

چند روز پیش که امیلی رو برای بار نمیدونم چندم میدیدم این صحنه ش خیلی بهم چسبید که از نوعی هست که گفتم:

[بوتودو با دیدن جعبه ی خرت و پرتهای بچگیش و دیدن یک تیله بین اونها پرت میشه به کودکیش]
بوتودو تعداد خیلی زیادی تیله از دوستاش میبره در مدرسه. همون موقع که میاد تیله هارو جمع کنه ناظم سوت میزنه که بچه ها بیان سر صف ولی بوتودو هنوز داره جیب کتشو از تیله ها پر میکنه. ناظمه هی داد میزنه که بلند شو ولی توجهی نمیکنه. باز ناظمه داد میزنه ولی اون توجهی نمیکنه. بالاخره جیبشو پر میکنه و ناظمه میاد گوششو میپیچونه میبره سر صف ولی انقدر جیبش سنگین شده که یک دفعه پاره میشه و تیله ها به شکل باشکوهی جلو چشمان گردشده بچه ها توی هوا پخش میشن.

این سکانس به نظرم فوق العاده اومد.
Permalink   


Friday, February 02, 2007 5:03 AM
استراژدی هسته ای
Permalink   


5:00 AM
comment is free پاتوق آنلاین این روزهای من هست. میشه گفت یک شبه وبلاگ گروهی متعلق به گاردین هست که همه مطالبی که توش فرستاده میشه از آدمهای درست حسابی هست که از رو شکمشون حرف نمیزنن. کامنتهایی هم که زیر مطالب خواننده ها میفرستن خیلی جالبن. خلاصه اگر خواستید که ببینید چقدر آدم حسابی هنوز در دنیا زیاده به این سایت سر بزنید.
Permalink   


4:50 AM
اینارو دیدی فکر میکنن کلاسیک یعنی باکلاس؟
Permalink   

لینکها:
صفحه اول وبلاگ    بالاترین

لینکدونی:

وبلاگها:

جدیدترین پستها:
از وقتی که دور از خانواده زندگی میکنم به آشپزی و د...     ّFloor Exercise     یکی از چیزهای مورد علاقه ی آدمهای علاقمند به متافی...     Cognitive Dissonance     گوش کنیدمتنش     David Frost: Are you really saying the President c...     چرا از مرگ ندا بیشتر اندوهگین می شویم؟     Hometown GloryRound my hometownOoh the people I’ve...     ENEMY: I don't have to ask. You brought them here....     finger quote    

آرشیو:
May 2005     June 2005     July 2005     August 2005     November 2005     February 2006     March 2006     April 2006     May 2006     June 2006     July 2006     August 2006     September 2006     October 2006     November 2006     December 2006     January 2007     February 2007     March 2007     April 2007     May 2007     June 2007     July 2007     August 2007     September 2007     October 2007     January 2008     February 2008     March 2008     April 2008     July 2008     August 2008     September 2008     October 2008     November 2008     January 2009     April 2009     May 2009     June 2009     November 2009     February 2010     October 2010     May 2012     July 2012     Current Posts