ديشب دوباره کنجکاويم براي تحقيق درباره موجودات فضايي زنده شده بود و حدود شش هفت ساعت توي ويکيپيديا داشتم يکريز ميخوندم.
شروع مطالعه ام سوالي بود که در ذهنم شکل گرفته بود: اين آدم فضايي هاي استريو تيپيکال که در فيلمهاي هاليوودي و کتابها ميبينيم که چشمان خيلي درشت و دماغ و دهن خيلي کوچک دارند و سرشون تقريبا دو برابر بدنشون هست، اين تصور در مورد اونها از کجا اومده و از چه زماني شکل گرفته؟ چيزي که خودم ميدونستم اين بود که اين تصور مرتبط با حادثه ي سقوط يوفو در روزول هست. (کسي که براي اولين بار کلمه UFO رو درست کرد گفته که بايد به شکل يک کلمه بگيد يوفو ولي بعدا جا افتاد که بگن يو-اف-او). چندين سال قبل تلوزيون يک مستند درباره اين حادثه نشون داد که برايم خيلي جالب بود. هنوز هم خيلي ها اعتقاد دارن که وزارت دفاع آمريکا نگذاشته حقايق اين ماجرا براي مردم فاش بشه. در هر صورت خيلي از کساني که ادعا ميکنند موجودات داخل سفينه سقوط کرده رو ديدند شکل اون رو همون طوري که شرح دادم ميدونن.
به اين موجودات ميگن Greys. عده اي اعتقاد دارن اونها از نژاد انساني هستن که به دليل زندگي در شرايط متفاوت و تمدن طولاني تر (در نتيجه تکامل طولاني تر) و تکنولوژي برتر به اين شکل در اومدن. چشمان بزرگ اونها که برجستگي بيشتري هم نسبت به چشم انسان داره به اونها ميدان ديد بيشتري ميده. نداشتن پلک و مردمک به خاطر اين هست که احتمالا در محيط اونها نور حالت يکنواختي داشته و نيازي به تغيير قطر مردمک يا باز و بسته شدن چشم براي تنظيم نور ورودي نبوده. دهان و لب اونها به خاطر تغذيه از راه هاي غير دهاني يا بي نياز از جويدن (مثلا تزريق يا جذب از پوست يا خوردن قرص) در سير تکامل کوچک و کوچکتر شده. همچنين گفته ميشه که بزرگي سر و چسمان اونها حکايت از يک مغز بزرگ و با قدرت پردازش برتر نسبت به انسان داره. ميگن ممکنه انسان زميني هم بعد از ميليونها سال به اين شکل دربياد.
يک نظريه ديگه اينه که اونها انسانهاي ميليونها سال بعد هستن که به تکنولوژي مسافرت در زمان دست پيدا کردن و حالا دارن از گذشته ديدار ميکنن.
نظرات ديگه اي هم هستن. مثلا اينکه اين شکل از شکل جنين انسان کپي برداري شده. يا شکل کودکان آفريقايي دچار سو تغذيه که سر بزرگ و اندام کوچک و چشمان از حدقه بيرون زده دارند. وقتي رسانه هاي غربي اين تصاوير رو اولين بار نشون دادن انقدر براي مردم غيرعادي بود که در ناخودآگاهشون اونهارو غيرزميني فرض کردن و بعدا اين تصور وارد فيکشن شد.
خلاصه اينکه مطالب ويکيپيديا در مورد فضايي ها بسيار جالب بود. اگر بخوام همشو تعريف کنم تا فردا بايد بنويسم. فقط چندتاشو معرفي کنم:
يک مقاله خيلي خيلي جالب و خوندني درباره مسافرت در زمان بود که واقعا لذت بردم. In the time-travel stories of Connie Willis, time travelers encounter "slippage" which prevents them from either reaching the intended time or translates them a sufficient distance from their destination at the intended time, as to prevent any paradox from occurring.
Example: A man who travels into the past and intends to shoot his grandfather as a young boy finds himself snapped back to the present as he's about to pull the trigger.
اين حادثه که در بلژيک رخ داده و کاملا مستند و فيلمبرداري شده هست رو چه جوري ميشه توجيه کرد؟
اين هم يک آدم ملنگ که ميگه جورج بوش و خيلي ديگه از رهبران و آدمهاي مهم جهان فضايي (از نژاد reptilian humanoid ) هستن و پرنسس دايانا گفته که ديده اعضاي خانواده سلطنتي انگليس تغير شکل ميدن! (shape shift)
آخرين چيزي که خوندم ماجراهاي آدم دزدي هاي فضايي براي انجام آزمايش روي انها بود. يکيش اينه که وقتي خوندمش حسابي ترسيده بودم. براي همين وقتي صداي اذان صبح اومد برخلاف هميشه که از اينکه نميگذاره بخوابم عصباني ميشدم از صداش احساس دلگرمي کردم. وقتي هم قبل از خواب رفتم دستشويي يک دفعه چراغش خاموش شد. عين سگ ترسيدم و اومدم زير لحاف خوابيدم. صبح که بيدار شدم اولين جملم اين بود: الينز ماي اس!
|