nostalogia
Tuesday, August 29, 2006 2:42 PM
|
چند تا نوستالوژي دوران نوجواني:
نميدونم چرا من تو ۱۴ ، ۱۵ سالگي انقدر از نما آهنگهايي که موضوع اعتياد و بدبختي داشتن خوشم ميومد و الان کلي احساس نوستالوژي دارم نسبت بهشون.
۱- نما آهنگ «سياه سفيد» شعر از سهراب سپهري و صداي اصفهاني يک مرد سيه چرده ي معتادي بود که تصميم ميگرفت ترک کنه. بعد ورزش ميکرد و اينا! خيلي من اينو دوست داشتم. البته شايد بيشتر به خاطر شعر قشنگش بود.
۲- يک کليپ ديگه که اسمش يادم نيست ولي اونم مال اصفهاني بود. يک مردي بود که چند سال زندان بود و الان آزاد شده بود و عروسي دخترش بود و خجالت ميکشيد بره خودشو نشون بوده... «دخترم من اگر تاريکم غمي نيست! تو به فرداها به روشني بينديش...»
۳- يک جواني بود از بالاي يک ساختمون بلند خودشو مينداخت پايين. بعد همين طور که داشت سقوط ميکرد از پنجره هر يک از خونه ها گذشته ي خودش و ماجراهايي که سرنوشتشو به اينجا کشونده بود ميديد. با موسيقي خداي «لبه تاريکي» اريک کلاپتون.
بقيه:
۴- يک آهنگي بود که هر وقت راديو پيام روشن ميکردي داشت پخش ميکرد. اسم خوانندش يادم نيست. «من زنده بودم اما انگار مرده بودم.. از بس که روزها را با شب شمرده بودم» عاشق اين اهنگ بودم من!
غير موسيقي:
۵- استقلال! من يک استقلالي تير بودم. الان هم هستم ولي در همين حد که ۹۰ دقيقه بازي رو ببينم و برم پي کارم. اون موقع مثلا اگر استقلال جمعه بازي داشت من از شنبه به فکر اون بازي بودم. هر هفته هم «استقلال جوان» که اون موقع هفته نامه بود ميخريدم و همه مطالبشو ميخوردم. وقتي استقلال با پرسپوليس بازي ميکرد و ميباخت فرداش خجالت ميکشيدم برم مدرسه و با دوستاي پرسپوليسيم روبرو بشم! (آره داداش ما انقدر خر بوديم!)
|
Permalink ▫
|
|
|