The survivor - Part 2
Wednesday, March 21, 2007 5:37 PM
|
پاسخی قانع کننده برای سوال اول با اطلاعات فعلی ممکن نبود. با چیزی که من از پنجره میدیدم اثری از انفجار اتمی یا یک بمب متعارف دیده نمی شد. هیچ اثری از خرابی یا سوختگی نبود. آیا یک انفجار شیمیایی بود؟ مرگ افراد خانواده ام و همسایه ها، بی شباهت به مرگ گروگانگیرها و گروگانها در حادثه تیاتر مسکو (در اثر پخش کردن یک گاز شیمیایی بی بوی ناشناخته توسط نیروهای امنیتی روسیه) نبود. ایده دیگری که به ذهنم رسید و در چندین فیلم هالیوودی هم استفاده شده بود، شیوع فوق العاده سریع یک ویروس کشنده بود. این ویروس میتوانست از راه انفجار یک بمب بیولوژیک در تهران پخش شده باشد. اگر این آخری درست بود، پاسخ سوال سوم هم این میشد که بدن من به طرز معجزه آسایی در برابر این ویروس مقاوم است که چندان حرف پرتی نبود چون بعضی افراد به طور طبیعی مثلا در برابر ویروس ایدز مقاوم هستند. یک احتمال دیگر این بود که زمان متوقف شده باشد. دراین صورت هیچ کس نمرده بود و فقط زمان برای همه جز من متوقف شده بود. یاد یکی از برنامه کودک های باحال افتادم که پسری یک ساعت جادویی داشت که هر وقت گندی میزد ساعت را متوقف میکرد بعد همه چیز ثابت میماند. پسر گندکاریش را درست میکرد و با کار انداختن دوباره ساعت، زمان باز به جریان میافتاد. این فیلم را خیلی دوست داشتم و مخصوصا موقع امتحانات همیشه آرزوی چنین ساعت جادویی را میکردم. آیا چنین چیزی اصولا امکان داشت؟ قبلا همیشه قویا معتقد بودم که دستکاری زمان، عقب و جلو رفتن در آن یا متوقف کردن کاملا غیرممکن است و فقط به درد کتابها و فیلمهای سای-فای میخورد. اما امروز که با چنین اتفاقات عجیبی روبرو شده بودم، آمادگی داشتم هر چیز به ظاهر غیرممکنی را قبول کنم... اصلا اگر توقف زمان هم امکان پذیر باشد، مستثنی شدن فرد یا افرادی در آن ممکن است؟
ولی اگر پاسخ سوال دوم را پیدا میکردم ممکن بود پاسخ سوال اول را به سادگی بیابم. مثلا اگر حادثه فقط در ایران رخ داده باشد با مراجعه به تلوزیون یا اینترنت می توانم اخباری که احتملا عنوانی مثل «بزرگترین فاجعه بشری در ایران» دارند بخوانم و از همه چیز سر در بیاورم. از پنجره اتاق فاصله گرفتم. موبایل خاموشم را از توی کمد برداشتم و روشن کردم و به سمت تلوزیون در اتاق هال حرکت کردم...
(ادامه دارد... )
پی نوشت: سعی میکنم هر قسمت از استاندارد وبلاگی طولانی تر نشه وگرنه دلیلی برای کش دادن داستان وجود ندارد.
|
Permalink ▫
|
|
|